آخیش..

ساخت وبلاگ

اینم از این امتحان..

برای من جزوه ی این درس خیلی جالب و مفید بود.. تازه فهمیدم این درس چقدر می تونه کاربردی باشه

درس مهارتهای مسئله یابی!

حین جواب دادن به سوالات امتحان در ذهنم یه جهانی شکل گرفته بود و خیلی واقعی به نظر می رسید    و انگار جواب سوالات را از آن جهان بیرون می کشیدم!

قبل از امتحان همه را می دیدم که چقدر در تکاپو هستند و تلاش می کنند جزوات و نمونه سوالات را حفظ کنند..  و من یه گوشه تنها نشسته بودم و اصلا به نظر نمیومد که از خودم مطمئن هستم ! یا اینکه عین چارپا خوانها به نظر بیایم..    از هر نظر عادی و انگار  از گرما تو بانک نشسته باشم تا برای چند لحظه خنک بشم و برم پی کار خودم!..   گاهی نگاه بقیه روم سنگینی می کرد و براشون سوال بود که چرا من یه جوری به نظر میام! یا نمیدونم شایدم یه جوری تو ذهنشون به نظر میومدم :)    

نگاهم به دستام بود .. و آروم دستامو نوازش می کردم..  اون موهای ریز رو دستامو مرتب می کردم...  

هیچیو تو ذهنم حس نمی کردم و صداها و نگاه ها از اینطرف مغزم میومد و ازونطرفش  بدون تحلیل و بررسی می افتادن اون گوشه کلاس انتظار..

اصلا استرس امتحان نداشتم و به سختیشم فکر نمیکردم ( حالا نه اینکه واقعا اصلا!! یه خورده استرس و هیجان بود ) 

تو فکر بودم که بعد امتحان سریع برگردم خونه تا روزم خراب نشه!   الانم دقیق مطمئن نیستم روزم باطل شده یا نه!   ولی خب تا افطاری در خدمت روزه هستم!

ووقتی رسیدم خونه..  گفتم آخیش...   اینم ازین!   و بعد نماز بدو بدو پریدم پشت سیستم..   تو راه برگشت به خونه همش تو تصورات بودم یه تصورات خاص  که قراره در آینده اتفاق بی افته.. ( حیف جاش نیست اینجا بگم ;)     )

اووووه چقد پرحرفی!!   خب دیگه بسه :|

جانا تو ماه روشنی.....
ما را در سایت جانا تو ماه روشنی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tazekarf بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 2:15