پنجره رو به دریا را باز کرده بودم..
نامش را پشت شیشه غبار آلود با انگشتانم کشیدم..
یعنی شیشه را به اندازه نامش تمیز کردم! نامش براق و پاک شده بود..
میان تمام غبار آلودیه شهر.. انگار که نامش در ذهن و قلب من تنها چیزی بود که شفاف می درخشید.. و هنوز هم می درخشد.. شب و روز*
جانا تو ماه روشنی.....
ما را در سایت جانا تو ماه روشنی.. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8tazekarf بازدید : 117 تاريخ : جمعه 8 دی 1396 ساعت: 9:17