... از بی تفاوت بودن بیزارم... لحظات عین هم سپری نخواهند شد.. چه لحظات شاد..چه لحظات دلخورناک..
سکوت قبلا علامت رضایت بود.. بعد جایش را با فریاد بی صدا عوض شد... و لیستی بلند بالا را می توان نوشت که خود بیشتر می دانید ازین سکوت چالش بر انگیز..
میترسم از سکوت های طولانی و تاریک که همه چیز را خاموش میکنند.. سرد میکنند..
از یخبندان سکوت میترسم.
جان هر که را دوست دارید سکوتتان را زیر نویس کنید حتی اگر شده کوتاه.. که بدانیم مختصات حال و هوایمان چگونه است.
آدم گیج می شود که قرار است از کدام زاویه استخوانش خورد شود!
من از اهل گفتگو استقبال می کنم... و بهترین پیشنهاد و روشنترین تکلیف ها در همین گفتگوهاست.
لطفا سکوت نکنید..